در حالی که رویکردها و ابزارهای زیادی برای کوچینگ وجود دارد، اما آنها پس از پرورش ذهنیت کوچینگی در درجه دوم اهمیت قرار دارند. در این نوشته، ویژگیهایی را که برای کوچینگ مؤثر میدانم با شما به اشتراک میگذارم. این ویژگیها ممکن است در وهله اول منطقی به نظر برسند، اما ممکن است آنها را به طرز شگفتآوری چالشبرانگیز بیابید، زیرا گاهی این ویژگیها میتوانند با الگوهای رفتاری که برای ما عادتشده رفتار و همچنین واکنشهای ما در تضاد باشند.
کوچینگ فقط برای حل مسئله نیست
مطمئناً می توان از کوچینگ برای یافتن راه حل برای مشکلات استفاده کرد و معمولاً هم مراجع با یک موضوعی که برایش مشکل ایجاد کردده به سراغ کوچ می رود. با این حال، رویکرد به کوچینگ فقط بهعنوان یک روش حل مسئله کاربرد آن را محدود می کند.
کوچینگ وسیله ای برای رشد بیشتر فرد است. کوچینگ ایدههایی را تولید میکند، ادراک مراجع را گسترش میدهد، روابط او را عمیقتر میکند، تمرکزش را حفظ میکند، اشتیاقش را تقویت میکند، و در این فرآیند با هر دغدغه ای که برای او مهم است مقابله میکند. این منجر به حل مسائلی میشود که میخواهیم به آنها بپردازیم، اما در اغلب اوقات اینها محصولی جانبی برای توسعه شخصی مراجع است. کوچینگ ابزاری است که می تواند در هر جایی که خواهان بینش و توسعه عمیق تر هستیم، به کار گرفته شود و برای کشف ایده های جدید عالی است.
کوچینگ مربوط به شما نیست
از آنجایی که کوچینگ در محل کار اغلب برای افزایش بهره وری مدیر و کارکنان و بهره مندی از دیگر مزایای رایج آن استفاده می شود، ممکن است این ایده که کوچینگ مربوط به شما یا شرکت شما نیست، ممکن است عجیب به نظر برسد.
در حقیقت کوچینگ مربوط به شخص مراجع است کسی که کوج می شود. ما دو راه داریم اول اینکه می توانیم به دیگران راه حل بدهیم و توصیه بکنیم و یا می توانیم که به او کمک کنیم که خودش راه حل مشکل را پیدا کند. کوچینگ یک تغییر اساسی از تلاش برای حرکت از رفع مشکل با توصیه و نصیحت به سمت اجازه دادن به مراجع برای رسیدن به راه حل های خودش است. تمرکز بر روی فرد مراجع به جای حل مشکل یا نتیجه دلخواه، راه را برای تجربه کوچینگ بهتر و ارتباط عمیق تر بین کوچ و مراجع هموار می کند.
اتخاذ رویکرد مثبت
در ایجاد یک رابطه کوچینگ، هر دو طرف یعنی هم کوچ و هم مراجع متعهد هستند که آنچه در جریان است را درک کنند و به بررسی راه حل های ممکن بپردازند. کوچینگ در مورد سرزنش گذشته یا تثبیت آن نیست. کوچینگ یعنی حرکت رو به جلو، یعنی دیدن آینده پیش رو.
کنار گذاشتن نفسانیت و کنار گذاشتن میل به بیان توصیه و راه حل توسط کوچ، درهایی را به روی ارتباط باز می کند که باعث باز شدن گاردهای دفاعی مراجع می شود. در نهایت فردی که کوچ می کند، چه مدیر باشد و چه یک همتا، می خواهد مراجع به موفقیت برسد و به دنبال راه هایی برای تسهیل این موفقیت است
مردم ذاتاً مدبر هستند
توماس پیترز از تئوریسینهای مدیریت گفته است:
رهبران پیرو نمی سازند، بلکه رهبران بیشتری می سازند.
چنین طرز فکری در را به روی ایده های تازه باز می کند و خلاقیت را ارتقا می دهد. به عنوان یک کوچ، اغلب در برابر هوش و استعداد مراجعانم متواضعانه سر فرود می آورم. وقتهایی که تصور میکنم همه پاسخها را دارم، با این خطر مواجه میشوم که بر مراجع تأثیر بگذارم و فرصت رشد و قدرتمند شدن را از او سلب کنم.
کوچ باید یاد بگیرد که به مراجع اعتماد کند و قبول کند که مراجع تجربه، خرد و نبوغ خود را به جلسه می آورد. در مورد این توانائیهای بالقوه کنجکاو باشید زیرا برای آنچه در حال ظهور است فضا را باز می کنید.
احترام به تنوع انسانها باعث تعمیق آگاهی می شود
فرهنگ، تاریخچه، جنسیت، و روش های بی شماری که برای کسب اطلاعات به عنوان یک فرد شناسایی می کنیم، ما را به طور منحصر به فردی از دیگران متمایز می کند. اینکه من چگونه یک تجربه را درک میکنم یا چه نظری نسبت به آن دارم میتواند به طور اساسی با شخصی دیگر متفاوت باشد. ارج نهادن به این تفاوت ها و حفظ کنجکاوی، مشتری را در پذیرش کامل زندگی خود، تکریم و ادغام تمام جنبه های آن حمایت می کند.
این به شجاعت نیاز دارد، شجاعت پرسیدن سؤالاتی که معمولاً ممکن است بخواهیم از پرسیدن آنها اجتناب کنیم. موضوع داغ امتیازات اغلب به اینجا سر می زند. به عنوان مثال، به عنوان یک مرد حرفه ای تحصیلکرده اهل تهران، می توانم فرض کنم که مادری کم سواد و خانه دار از قومیتی دیگر، باید با ارزش ها و باورهای من که لابد آنها را تفکراتی ممتاز میدانم همسو باشد یا اینکه از او بپرسم چه چیزی برای او مهم است؟ او به چه چیزی فکر می کند؟ او وضعیت را چگونه می بیند؟ کنار گذاشتن مفروضات و کنجکاوی در مورد دیدگاه های طرف مقابل، راهی است برای اینکه به تنوع انسانها احترام بگذاریم.
مردم این آزادی را دارند که نحوه پاسخگویی خود را انتخاب کنند
وقتی انتظار داریم که دیگران همانگونه که ما فکر می کنیم فکر کنند و مانند ما به مشکلات پاسخ دهند، خود را در معرض ناامیدی قرار میدهیم و پتانسیل و خلاقیت را در دیگران خفه میکنیم. نوآوری از کشف ایدهها و جهتهای جدید ناشی میشود، نه از انتظار نتایج متفاوت از یک فرآیند.
گاهی اوقات این به معنای این است که به مردم اجازه میدهیم آنچه را که ممکن است به نفع آنها نباشد انتخاب کنند. ما میتوانیم آموزش بدهیم و راهنمایی کنیم ( البته نه به عنوان کوچ)، اما در نهایت ما مسئول این نیستیم که دیگران چگونه به شرایط زندگیشان پاسخ میدهند. تصمیمات ضعیف می توانند معلم ارزشمندی در رشد شخصی فرد مراجع باشند و در نهایت به رشد مورد نیاز مراجع منجر شوند.
این برای کوچ کاملاً رهایی بخش است. این ما را از قضاوت و قبول مسئولیت زندگی کسانی که کوچ آنها هستیم رها می کند.
خیلی بیشتر از آن چیزی که هر یک از ما تصور کنیم راه حل وجود دارد
هر چه ما به عنوان مربی کنجکاوتر و بازتر باشیم، پتانسیل بیشتری در دسترس ما قرار می گیرد. صرف نظر از اینکه چقدر موفق یا با تجربه هستیم، همه ما با عینکها یا فیلترهای خاصی در جلسه کوچینگ حاضر می شویم که احتمالاً از آنها آگاه نیستیم. آنچه ما ممکن است فکر کنیم دامنه امکانات موجود برای حل مسئله است، احتمالاً زیرمجموعه ای است از راه حلهای ممکن است. دیدن چنین عینکهایی در دیگران آسانتر است. اجازه دهید مشاهده این عینکها در دیگران شما را به یاد این بیاندازد که خودتان از آنها مصون نیستید. جرات کنید بزرگ فکر کنید اگر چیز دیگری ممکن بود چه؟ وقتی کسی رویا یا هدفی را به اشتراک می گذارد، «اما» یا بهانه ها را به چالش بکشید. فرضیات خود را در مورد گزینه های موجود به چالش بکشید.
شکست باشکوه
دوستی تعریف می کرد زمانی که ویلون زدن یاد می گرفتم، هر بار که در حین نواختن یک آهنگ اشتباه می کردم، می ایستادم و آن قسمت را دوباره می زدم، یا بدتر از آن، از ابتدا شروع می کردم. از نواختن در حضور دیگران بسیار خجالت می کشیدم زیرا نمی خواستم مردم اشتباهاتم را بشنوند. هر بار که خودم را اصلاح می کردم، معلمم به من یادآوری می کرد که نواختن را رها نکنم، ادامه بدهم. در نهایت، توضیح داد که چرا به من فشار میآورد تا به اشتباهاتم ادامه دهم. من مراقب اشتباهاتم بودم، بنابراین از ته دل ساز نمی زدم. علاوه بر این، با اصلاح اشتباهاتم زمان بندی را می شکستم و به اشتباهاتم توجه میکردم. او توضیح داد که وقتی خود را به نواختن قطعه متعهد می کنید، به خود اجازه می دهید موسیقی را تجربه کنید و با احساس بنوازید. وقتی زمانبندی را رعایت میکنیم، مردم به احتمال زیاد متوجه این خطا نمیشوند یا آن را فراموش نمیکنند، زیرا از گوش دادن به موسیقی لذت میبردند و قطعه را دنبال میکردند، و برای تجزیه و تحلیل آن متوقف نمیشدند. جریان موسیقی شنونده را با خود می برد. از آن زمان متوجه شدم که این منطق را می توان در هر جایی که فردی در حال یادگیری یک مهارت جدید است، به کار برد، ممکن است در یادگیری کاری اشتباه کنیم ولی لازم نیست از اول شروع کنیم. در کوچینگ هم ممکن است مراجع راه حل اشتباه پیدا کند. اما همین اشباه به رشد او کمک می کند.
این در مورد کوچ هم صادق است. هیچ کس دوست ندارد اشتباه کند یا کمتر از ایده آل ظاهر شود، اما هرچه تلاش کنیم،خواه ناخواه ممکن است دچار لغزش شویم. میل به عالی و حرفه ای به نظر رسیدن و کمال طلبی می تواند اصالت ما و ریسک پذیری لازم را در خفه کند و نتوانیم مکالمات دشواری را که ممکن است در جلسه کوچینگ پیش بیاید به خوبی پیش ببریم. اعتماد مراجع در یک جلسه کوچینگ با نشان دادن خود به عنوان بهترین یا ایده آل ترین کوچ به دست نمی آید، بلکه اعتماد از ذهنیت باز، عدم قضاوت و واقعی بودن ناشی میشود. اگر اشتباهی مرتکب میشوید خود را نبازید و جلو بروید. مراجع شما تشویق خواهد شد که از شما پیروی کند و رابطه کوچینگی تقویت خواهد شد.
اگر قرار است شکست بخورید، با شکوه شکست بخورید.
اگر دوست دارید کوچینگ را امتحان کنید، یک جلسه رایگان مهمان من باشید. این جلسه هیچ تعهدی برای شما ایجاد نمیکند. اما متوجه می شوید که آیا کوچینگ برای شما مفید است یا خیر. برای هماهنگی با من تماس بگیرید.