چگونه می‌توان در دانشی استاد شد؟

چگونه می ‌توان در دانشی استاد شد؟

این ترحمه فصل دوم کتاب روزنگار یک مدیرعامل نوشته استیون بارتلت است 

قانون دوم

برای استادی در هر چیزی، باید خود را متعهد کنید که آن را آموزش دهید.

این قانون روش ساده ای را بیان می کند که مشهورترین روشنفکران، نویسندگان و فیلسوفان جهان برای تبدیل شدن به استاد رشته خود از آن  استفاده می کنند و شما می توانید از آن برای توسعه هر مهارتی، استادی در هر موضوعی و ایجاد مخاطب استفاده کنید.

داستان

آن شب احساس می‌کردم که کل جمعیت سیاره زمین برای تماشای آب شدن من از خجالت روی صحنه جمع شده‌اند، اما در واقع، حاضرین فقط تعداد انگشت شماری از دانش‌آموزان هم دبیرستانی من، والدین آنها و چند معلم بودند.

من 14 ساله بودم و وظیفه داشتم در روی سن چند نکته پایانی را در عصر امتحانات مدرسه بگویم. وقتی به روی صحنه رفتم، سالن در سکوت فرو رفت، آنها منتظر حرف زدن من بودند.

و  من یخ زده، ترسان و لال آنجا ایستاده بودم، یکی از طولانی ترین دقایقی بود که کسی تا به حال تحمل کرده است، یک تکه کاغذ لرزان بین دستان لخت و عصبی ام قفل شده بود، نزدیک بود لباس زیرم را خیس کنم. به نقطه‌ای خیره شده بودم. مردماین حالت را  “ترس صحنه” می‌نامند.

یادداشتی که برای ارائه آن برنامه ریزی کرده بودم با چنان شدتی می لرزید که نمی توانستم کلمات را ببینم. در نهایت قبل از اینکه از صحنه و از در خارج شوم، از خودم حرفهای کلیشه ای و مزخرف را به‌صورت بداهه بیان کردم، طوری که انگار یک جوخه تیرانداز مرا تعقیب می کند.

  ده سال بعد از آن روز دردناک ، من 50 هفته در سال در هر گوشه از جهان بر روی سن صحبت می‌کنم – من در کنار باراک اوباما در مقابل ده ها هزار نفر در سائوپائولو حرف می زنم. من در بارسلونا سخنرانی می کنم. تور سخنرانی در بریتانیا برگزار می کنم و در جشنواره هایی از کیف تا تگزاس و میلان سخنرانی می کنم.

توضیحات

  من از آن موقعیت آشفته در یک سخنران عمومی، به شانه زدن به شانه برخی از بهترین سخنران‌هایی که تا به حال این کار را انجام داده اند، رسیده ام. یک قانون ساده وجود دارد که به این تحول اعتبار می دهد.

این قانون فقط مسئول خونسردی، اجرا و ارائه من در صحنه نیست (مهارت)، بلکه دلیل این هم هست که وقتی روی صحنه هستم چیز جالبی برای به اشتراک گذاشتن دارم (دانش): من تعهدی برای تدریس در خودم ایجاد کردم.

رهبر معنوی فقید یوگی باجان یک بار گفت: “اگر می خواهید چیزی یاد بگیرید، در مورد آن بخوانید. اگر می‌خواهید چیزی را بفهمید، در مورد آن بنویسید. اگر می‌خواهید بر چیزی مسلط شوید، آن را آموزش دهید.»

در 21 سالگی، به خودم قول دادم که هر روز ساعت 7 بعدازظهر، یک توییت بنویسم یا یک ویدیو برای ارائه یک ایده بسازم و سپس آن را در ساعت 8 شب به صورت آنلاین پست کنم.

از بین تمام کارهایی که در زندگی ام برای پیشرفت دانش و مهارت هایم انجام داده ام – برای پر کردن دو سطل اولم – این‌کار چیزی است که بیشترین تفاوت را ایجاد کرده است. اغراق نیست اگر بگوییم که مسیر زندگی من را به طور کامل تغییر داده است، و در نتیجه این نصیحتی است که من به شدت به هر کسی که به دنبال تبدیل شدن به یک متفکر، سخنران، نویسنده یا تولیدکننده بهتر محتوا است توصیه می کنم.

فاکتور کلیدی در اینجا این است که من یادگیری، سپس نوشتن یا ضبط کردن و اشتراک گذاری آنلاین آن را به یک تعهد روزانه تبدیل کردم، نه فقط یک علاقه.

پوست در بازی

پس از ایجاد این تعهد، بازخوردهایی را در قالب نظرات از طرف مخاطبانم و تجزیه و تحلیل‌هایی از بسترهای اجتماعی دریافت کردم. این به من کمک کرد تا پیشرفت کنم، و به نوبه خود، جامعه ای از افراد ایجاد کردم که صرفاً برای این ایده روزانه مرا دنبال می کردند. این جامعه از ده‌ها نفر آغاز شد و تقریباً ده سال بعد آن جامعه به تقریباً 10 میلیون دنبال کننده در همه کانال‌ها افزایش یافت.

از اولین ایده ای که به اشتراک گذاشتم، یک “قرارداد اجتماعی” با مخاطبانم ایجاد کردم . یک تعهد اجتماعی به افرادی که به طور خاص برای این ایده، روزانه من را دنبال می کردند. این تعهد به من انگیزه داد تا گذاشتن پست را به‌صورت روزانه ادامه دهم و موجب می شد در صورت توقف چیزی را از دست بدهم ( توجه آنها را و شهرت خودم را)

وجود چیزی برای از دست دادن اساس یک تعهد است و گاهی اوقات به عنوان داشتن «پوست در بازی» شناخته می‌شود.

اگر می‌خواهید رشد منحنی یادگیری خود را در هر زمینه‌ای از زندگی‌تان تسریع کنید، «پوست در بازی» ابزار روان‌شناختی مهمی است که می‌توانید از آن استفاده کنید. وجود «پوست در بازی» با ایجاد انگیزه‌های روان‌شناختی عمیق‌تر برای انجام یک رفتار، خطر عدم یادگیری شما را افزایش می‌دهد. “پوست” می تواند هر چیزی باشد، از پول گرفته تا تعهد شخصی در برابر جمع.

  آیا می خواهید در مورد یک شرکت خاص بیشتر بدانید؟ چند سهم از سهام آن را بخرید. آیا می خواهید در مورد وب 3.0 بیاموزید؟ یک توکن غیر قابل تعویض  بخرید. اگر می خواهید در باشگاه  رفتن ثابت قدم باشید، یک گروه واتساپ با دوستان خود ایجاد کنید که در آن تمرینات خود را هر روز به اشتراک بگذارید. در این سه مثال، پول یا ارز اجتماعی در خطر است.

«پوست در بازی» به این دلیل کار می‌کند که در چندین مطالعه جهانی نشان داده است که رفتار انسان به‌شدت نحت تاثیر انگیزه اجتناب از ضرر است تا دنبال کردن سود، چیزی که دانشمندان آن را «بیزاری از دست دادن» می‌نامند. چیزی را وسط بگذار که از دست بدی.

تکنیک فاینمن بازنگری شد

بنابراین، اگر می خواهید بر چیزی مسلط شوید، آن را به صورت عمومی و مداوم انجام دهید. انتشار ایده های نوشته شده شما را مجبور می کند بیشتر یاد بگیرید و واضح تر بنویسید. انتشار یک ویدیو شما را مجبور می کند تا مهارت های گفتاری خود را بهبود بخشید و افکار خود را بیان کنید. به اشتراک گذاشتن ایده های خود روی صحنه به شما می آموزد که چگونه مخاطب را نگه دارید و داستان‌های جذاب بگویید. در هر زمینه‌ای از زندگی، انجام آن در ملاء عام و ایجاد تعهدی که شما را مجبور به انجام مداوم آن کند، شما را به تسلط در آن می رساند. یکی از با ارزش‌ترین عناصر این تعهد این بود که هر ایده‌ای را که می‌خواستم به اشتراک بگذارم، عصاره آن را باید در 140 کاراکتر می‌ریختم‌، تا بتواند در محدودیت‌های یک توییت قرار بگیرد.

اینکه بتوانید یک ایده را ساده کنید و آن را با موفقیت با دیگران به اشتراک بگذارید، هم راهی برای درک آن است و هم اثبات این که شما آن را  انجام می دهید. یکی از راه‌هایی که می‌توانیم عدم درک خود از هر ایده را پنهان کنیم، استفاده از کلمات بیشتر، کلمات بزرگتر و کلماتس است که ضرورت کمتری دارد.

این چالش ساده سازی یک ایده به عنوان تکنیک فاینمن (دانشمند مشهور آمریکایی ) نامیده می شود. فاینمن در سال 1965 جایزه نوبل را برای کارهای پیشگامانه خود در الکترودینامیک کوانتومی دریافت کرد. او استعدادی برای توضیح پیچیده ترین و گیج کننده ترین ایده ها به زبانی ساده داشت که حتی یک کودک هم می‌توانست آن را بفهمد.

ریچاردفاینمن

تکنیک فاینمن یک مدل ذهنی قدرتمند برای رشد فردی است. این تکنیک شما را مجبور می‌کند پیچیدگی‌های غیرضروری را از بین ببرید، یک مفهوم را به خالص‌ترین ماهیت آن تبدیل کنید، و درکی غنی و عمیق از هر رشته‌ای که می‌خواهید در آن تسلط پیدا کنید، ایجاد کنید. تکنیک فاینمن از چند مرحله کلیدی پیروی می کند که من آنها را بر اساس تجربه یادگیری خودم ساده و به روز کرده ام:

مرحله 1: یاد بگیرید

  ابتدا باید موضوعی را که می خواهید بفهمید شناسایی کنید، در مورد آن به طور کامل تحقیق کنید و آن را از هر جهت درک کنید.

مرحله 2: آن را به یک کودک آموزش دهید

ثانیاً، باید این ایده را طوری بنویسید که انگار دارید آن را به یک کودک آموزش می‌دهید. از کلمات ساده، کمتر و مفاهیم ساده استفاده کنید.

مرحله 3: آن را به اشتراک بگذارید

  ایده خود را به دیگران منتقل کنید؛ آن را به صورت آنلاین ارسال کنید، آن را در وبلاگ خود منتشر کنید، آن را روی صحنه یا حتی سر میز شام به اشتراک بگذارید. هر رسانه ای را انتخاب کنید که در آن بازخورد واضحی دریافت کنید.

مرحله 4: مرور

بازخورد را مرور کنید؛ آیا از توضیحات شما افراد مفهوم را درک کردند؟ آیا بعد از اینکه شما آن را برای آنها توضیح دادید، می‌توانند آن را برای شما توضیح دهند؟ اگر نه، به مرحله 1 برگردید. اگر این کار را کردند، ادامه دهید.

همانطور که به تاریخ نگاه می‌کنیم، این تنها چیزی است که در هر سخنران بزرگ، نویسنده مشهور و روشنفکر برجسته ای که من تا به حال با آنها روبرو شده ام یا با آنها مصاحبه کرده ام، مشترک است.

زمانی که مجله پراسپکت فهرست 100 روشنفکر برتر مدرن را منتشر کرد، همه نام‌های موجود در فهرست از این قانون پیروی می‌کردند.

هنگامی که در مورد فیلسوفان برجسته تاریخ تحقیق کردم، تک تک آنها تجسم و اغلب مدافعان سرسخت این قانون بودند.

آنها در مقطعی از زندگی خود، از قصد یا تصادفی، این را وظیفه خود قرار داده بودند که به طور مداوم فکر کنند، بنویسند و ایده های خود را به اشتراک بگذارند.

چه نویسندگان برجسته مدرن مانند جیمز کلیر، مالکوم گلدول یا سایمون سینک که توییت می‌نویسند، وبلاگ‌های آنلاین دارند و ویدیوهای رسانه‌های اجتماعی می‌سازند، یا فیلسوفان باستانی مانند ارسطو، افلاطون و کنفوسیوس، که بر روی طومارهای پاپیروس می‌نوشتند و روی سن صحبت می‌کردند. همه آنها از این قانون حیاتی پیروی می ‌کردند یا می‌کنند: همه آنها تعهدی برای آموزش ایجاد کرده اند و به نوبه خود استاد دانش و ارائه شده اند.÷

جیمز کلیر

قانون:

برای استادی در هر چیزی، باید خود را متعهد کنید که آن را آموزش دهید.

بیشتر بیاموزید، بیشتر ساده کنید و بیشتر به اشتراک بگذارید. ثبات شما در این کار موجب می شود که بیشتر پیشرفت کنید، بازخوردها مهارت شما را بهبود می‌بخشد و پیروی از این قانون منجر به استادی شما می‌شود.


دیدگاه‌ خود را بنویسید

پیمایش به بالا